نخستین نظریاتی که ضرورت وجود احزاب را تبیین مینماید، نظریاتی است که توجیه نهاد گرایانه از تحزب دارد. از منظر نهاد گرایان پیشرفت جامعه مدرن اقتضایاتی جدیدی را در عالم سیاست موجب گشته است که میان این دسته از نهاد ها و نظریه ها پیوند برقرار می باشد. اندیشه های سیاسی در عصر مدرن تحولاتی سیاسی و نهادی را موجب گشته است که تحزب یکی از این نهاد های جدید به شمار می رود. در این طیف از نظریه ها شاید موریس دوروژه از نخستین کسانی باشد که پدیده تحزب را تبیین نموده است. از منظر وی توسعه احزاب نتیجه توسعه تفکر پالمانتاریسم و گسترش حق رای همگانی است. دوروژه معتقد است که مهم ترین شاخص احزاب جدید سازمان یافتگی آنها است. مقوله سازمان در حزب رابطه نزدیکی با توسعه پارلمان دارد و خود به آراء عمومی متکی است. هرچه حق رأی همگانی بیشتر گسترش یابد، ضرورت سازماندهی آراء و مجهز سازی رأی دهندگان بیشتر میگردد و این فرایند همان جایگاه سازمان در حزب را به نمایش می گذارد.
از منظر نهاد گرایان، حزب پدیده جدید مربوط به عصر مدرن است که خاستگاه آن اروپای غربی است. تحول در اندیشه سیاسی موجب تحول در نهاد های سیاسی شده و این نهاد های سیاسی جدید است که برونداد های تفکرات جدید در حوزه سیاست را به نمایش می گذارد. برپایه چنین درکی، برخی از صاحب نظران توسعه در خصوص توسعه در جهان سوم نیز از ازین رهیفت نهادگرا تبعیت نمودهاند. تجویز های نظری این دسته از متفکران میان تحزب و توسعه ارتباط برقرار مینماید و رسیدن به توسعه سیاسی را از طریق ایجاد نهاد های مدرن در یک جامعه سنتی امکان پذیر می دانند. سامویل هانتینگتون در این خصوص قابل توجه است.
هانتینگتون وجود نهاد های سیاسی پایدار و مستقل را شرط توسعه سیاسی می داند؛ زیرا توسعه سیاسی متضمن عقلانی شدن اقتدار، تنوع ساختار های سیاسی و گسترش مشارکت عمومی است. همه این امور زمانی به درستی حاصل میگردد که ساختار های سیاسی تمهیدات لازم را برای ایجاد نهادی های مربوطه به انجام رسانیده باشد. حزب بهعنوان نهاد جدید در چنین جایگاهی قرار میگیرد. به نظر هانتینگتون مهمترین دلیل دخالت نظامیان درسیاست، توسعه نیافتگی کشورها است وی که ازاین جوامع بهعنوان نظام های پراتور یاد می کند، براین عقیده است که این جوامع به جهت فقدان نهادهای سیاسی نیرومند، با پدیده ای سیاست زدگی مواجه هستند؛ به این ترتیب این گونه کشورها ارتش سیاسی دارد. روحانیت سیاسی، دانشگاه سیاسی، دیوانسالاری سیاسی، اتحادیه های کارگری سیاسی وشرکت های سیاسی نیز دراین جوامع حضور فعال دارند. حال آنکه در جوامع دیگر فقط گروههای متخصص درمسایل سیاسی به این اقدام مبادرت می کنند. در جوامع پراتور نیروهای اجتماعی مستیقما رویاروی یکدیگر قرار می گیرند وهیچ نهاد سیاسی ویا هیچ هیأتی از رهبران سیاسی حرفه ای وجود ندارد که بهعنوان میانجی گران مشروع و تعدیل کننده، در کشمکش گروهی ازسوی گروهای متخاصم، پذیرفته شده وبرسمیت شناخته شوند. افزون برآن، دراین جوامع هیچ راهی توافق شده ومشروع برای رفع کشمکش های گروهی وجود ندارد. به این ترتیب: «ثروتمندان رشوه می دهند، دانشجویان شورش می کنند، کارگران دست به اعتصاب می زنند، اوباش تظاهرات راه می اندازند و نظامیان کودتا می کنند.» (بنگرید: هانتینگتون، ۱۳۷۵؛ ۲۸۴- ۲۸۸). بر این اساس از منظر هانتینگتون توسعه با جامعه مدنی ارتباط مستحکم دارد و احزاب بهعنوان نهاد های جامعه مدنی، با بهره گیری از دانش تخصصی در حوزه سیاست، نهاد های را نمایندگی می نمایند که جامعه را از سیاست زدگی دور نگهداشته و توسعه سیاسی را به شکل مطلوب آن میسر می نمایند.
*هانتینگتون، سمویل(۱۳۷۵)، سامان سیاسی درجوامع دستخوش دگرگونی سیاسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، علم.
Afghanistan Citizens Party