طالبان در بیش از دو سال گذشته نه تنها در کسب مشروعیت داخلی و بین المللی موفق نبوده اند بلکه به سمت تشدید بحران به پیش میروند. گزارش اخیر سازمان ملل در مورد گستردگی کشتار، ناپدیدسازی، تعقیب، شکنجه و آزار اقشار مختلف جامعه و تلاش تازه طالبان، مبنی بر شناسایی تمامی کارمندان حکومت پیشین، حکایت از آن دارد که این گروه همه شهروندان افغانستان را تهدیدی علیه سلطه خود میدانند. دشمنپنداری مردم و توسل به خشونت، قتل، شکنجه و زندانی ساختن مردم، نهایت درماندگی و ذلت طالبان را نشان میدهد. هیچ رژیمی سیاسی برخاسته از اراده ملت و دارای نفوذ اجتماعی، ملت خود را دشمن تلقی نکرده و از مردم خود هراس ندارد.
طالبان با ناتوانی در کتمان احساس خطر از سوی مردم، ماهیت پروژهای، بیگانگی، وابستگی خارجی و نیابتی بودن خود را برملا ساختند. طالبان در درون خود واقف اند که نه تنها در میان اقوام فارسی زبان بلکه نزد پشتو زبانان نیز حرمت و جایگاهی ندارند. طالبان در دشمنی و خصومت با مردم افغانستان مرزهای جنسیتی، قومی، سمتی زبانی را شکسته و همه اقشار از تمامی ولایات و زونها را دشمن خود میدانند. دشمنی و مبادرت به خشونت علیه مردمی که قرار است بر آنها حکومت کنند، خطای مضاعف است که طالبان مرتکب آن شده اند. خطای راهبردی طالبان در نحوه بازگشت شان به قدرت بود. طالبان بجای مذاکره با نمایندگان مردم و کسب آراء شهروندان در تبانی و معامله با قدرتهای بیرونی به قدرت بازگشتند. حال در ادامه آن اشتباه راهبردی بجای ترمیم رابطه با مردم و گشودن فضای مشارکت گسترده راه خصومت و خشونت با مردم را در پیش گرفتهاند.
مردم اگرچه مسلح به تجهیزات نظامی نیستند ولی اراده مردم بسیار قویتر از ساز و برگ نظامی است. مردم افغانستان در طول تاریخ و مخصوصا در دو قرن اخیر اثبات کردهاند که رژیمهای وابسته در تحمیل اراده خود بر آنها ناکام بودهاند. بقای طالبان اگرچه از سوی مخالفان مسلح قدرتمند تهدید نمیشود اما چه تهدیدی بزرگتر از اراده مردم که طالبان در برابر آن قرار گرفتهاند. رهبران طالبان به دلیل اینکه اجیر هستند و در چارچوب پروژههای بیرونی ایفای نقش میکنند، نمیخواهند اذعان کنند که با اعمال فشار و تشدید نفرت و بیزاری تنها نتیجهای که بدست خواهند آورد سرعت نابودی و شکست خودشان است.
طالبان در ظاهر از عنعنات، زبان و دغدغههای گروه قومی پشتون نمایندگی میکنند ولی گزارشهای میدانی و شواهد سنجشپذیر، خلاف آن را اثبات میکند. گستره خشونتها نشان میدهد که این گروه حتی در جنوب و شرق نیز مردم را دشمن خود تلقی کرده و به کشتارهای فراقانونی، شکنجه، ناپدیدسازی و دیگر اشکال توحش متوسل میشوند. هرچند شدت و میزان خشونت، بازداشت، شکنجه و دیگر اشکال خصومت با مردم در مناطق مرکزی، شمال شرق و شمال به میزان بسیار وسیعتر است.
بنابراین هراس طالبان از مردم و راهکار سرکوب خشونتآمیز، فاصله بین مردم و طالبان را افزایش داده عزم مردم در نپذیرفتن طالبان را روز به روز محکم تر کرده زمینه افول و زوال این گروه متحجر را زودتر از آنچه که فکر میشد، فراهم میکند.
مطلب پیشنهادی
پیام حزب شهروندان افغانستان به مناسبت فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای امام حسین (ع)
«إني لا أرى الموت إلا سعادة ولا الحياة مع الظالمين إلا برما» (من مرگ را …