علیجان “مسافر”
____________
برای مردم افغانستان که در تقلای پایان یافتن یک رنج بیپایان هستند، استقرار یک نظام کارآمد و در سیاق آن برقراری صلح پایدار یکی از اساسیترین خواستهایشان است. چندین دهه متوالی جنگ، منازعه و درگیریهای خونبار، یافتن راه حلی که به پایان منازعه بیانجامد، را به یکی از خواستهای اساسی و رویای فرازمینی مردم افغانستان تبدیل کرده است. اما، اینکه نظام کارآمد و صلح پایدار چه زمانی پدید میآید؟ مولفههای استقرار یک نظام کارآمد چیست؟ پیشزمینههای پدید آمدن صلح پایدار چیست؟ سوالی است که از اذهان اکثر محافل سیاسی، حلقههای قدرت، دستههای پلانگذار و استراتژی سازان طرفهای سیاسی درگیر و دخیل در قضایای افغانستان غایب است. همین بیبرنامهگی و عدم موجودیت تفکر سیاسی استراتژیک در حلقات سیاسی اطراف منازعه در کشور زمینههای گستردهای را برای بازیگران استخباراتی، مداخلهگران خارجی و بدخواهان داخلی فراهم کرده/میکند. چنانکه در زمان چیدمان و توزیع قدرت در هر برههی که تغییری سیاسی بوجود میآید، تحت فشارها و دخالتهای خارجیها انجام میشود. بعد از بازگشت طالبان درماه آگیست سال 2021؛ گروه حاکم برای توزیع منابع قدرت هیچ ایدهای نداشتند؛ ادعاهای از دخالت و اعمال سلیقههای طرفهای استخباراتی نیز مطرح شد. بیبرنامهگی سیاسی وعدم موجودیت تفکر استراتژیک در میان سیاسیون افغانستان، هم منبع دخالت دیگران است و هم سبب دوام منازعه در افغانستان. از همین رو است که افغانها جنگیدن و خشونت را نسبت به هر امری بهتر از دیگران بلد است، اما برای استقرار نظم در یک کشور تنها جنگیدن کافی نیست.
باید اذعان کرد که کشور در دهههای اخیر بدون نظام نبوده، گاهی نظام شاهی، جمهوری اقتدارگرا بیرون شده از دل یک کودتاه، حکومت کمونیستی، حکومت به سبک مجاهدین دلباخته اخوانیسم، تسلط طالبان خونخوار بیرون آمده از دل آموزشهای حقانیه-دیوبندیه، در دو دهه اخیر هم جمهوریت ظاهرا مردمی اما، مملو از فساد، بیعدالتی، نابرابری و تبعیض؛ حالا هم امارت طالبانی غرق در بنیادگرایی جاهلانه، آکنده از خشم و نفرت نسبت به مردم افغانستان را تجربه میکنیم. بدبختانه، استقرار نظام کارآمد و صلح پایدار هیچگاهی عملی نشد. واقعآ مشکل در کجا بوده/است که در این برههای زمانی طولانی (چهار دهه) نتوانستیم موفق به برقراری یک نظام مقتدر و صلح پایدار شویم.
هرچند میتوان بخشی از مشکلات را در شرایط امروزی کشور که تحت حاکمیت یک گروه قومی-تباری با گرایشهای تندروانه و نفی سایر اقوام و مردم ساکن در این سرزمین اند جستجو کرد؛ اما، باید پذیرفت که در درازای تاریخ سیاه افغانستان هیچگاهی شاهد نظام کارآمد، و صلح پایدار نبوده ایم. حالا هم که بعد از تسلط مجدد طالبان، جریانهای مختلف سیاسی-نظامی در خارج و داخل در تلاش ایجاد تغییر و مبارزه با نفیگرایی هستند، بهترین کار این خواهد بود که عزمهای خوش را جزم کرده، برای استقرار یک نظام کارآمد (بیرون آمده از دل جامعه و خواست جمعی مردم رنجدیده کشور و استقرار صلح پایدار به شکل واقعی آن) تلاش بهخرج دهیم. این مهم اما امکانپذیر نخواهد بود، مگر اینکه ابتکار عمل به دست خودِ مردم افغانستان و جامعه سياسي مان رقم بخورد. این نکته را نیز نباید از چشم دور داشت که تلاشهای مقطعی، خارج از برنامهریزیهای استراتژیک و آینده محور نتیجهای در پی نخواهد داشت. لذا، برای ایجاد یک گفتمان رهگشا، هماهنگی منتج به نتیجه و اقدام جمعی باید تمام جوانب همصدا شده و برای آینده روشن کشور بر گروه حاکم اعمال فشار کنند. هر تلاش انفرادی، هر گونه موقفگیری فردی خارج و فاقد از نگاه استراتژیک معطوف به آینده به انعطاف طالبان نمیانجامد.
زمانی میتوان از این شرایط به حکومت کارآمد و مقتدر عبور کرد که تمامی جریانهای سیاسی، محافل روشنفکری، گروههای مدنی-فرهنگی و البته مشارکت پر رنگ زنان از نهادهای مختلف که بتوانند گفتمان ملی بهمنظور رسیدن به یک حکومت مقتدر و کارآمد در افغانستان را به عنوان یک مسیر واحد و نقشه راه سیاسی گزینش کنند و در پی استقرار صلح و ثبات پایدار در کشور به یک اراده قوی و توافق جمعی دست پيدا نمایند.
بعد از سپری شدن دو سال از تصاحب قدرت توسط گروه طالبان، برگشت انارشیم، رادیکالیسم اسلامی، فقر و بیکاری و موجودیت ناامنیهای مضاعف تلخکامی زندگی روزمرگی مردم کشور از جوانب مختلف منجمله هراس از قتل های مرموز را بیش از هر زمانِ دیگر در اذهان ملت غمدیده مان تداعی میکند. این اما در حالیست که گروهها و جریانهای سیاسی مخالف طالبان هنوز نتوانستهاند در محور واحدی به انسجام برسند. به نظر میرسد که دیگر وقت آن است که درک کنیم، بفهمیم و یقین کنیم که بدون توافق جمعی رسیدن به نظام کارآمد، برپایی و استقرار صلح وثبات پایدار در افغانستان باتوجه به موانع جدی حاکم ناممکن است. هرچند تلاشهای از جانب برخی از جریانهای سیاسی آغاز شده است، که امید میرود با رویکرد مطلوبی به قیام بنشیند و در آینده های نچندان دوری شاهد اقدام جمعی برای گذار از وضعیت موجود در کشور باشیم. نقطه نظرات، طرحهای سیاسی و ایدههای جوانب مختلف سیاسی افغانستان، رهبران جریانهای سیاسی، نهادهای جامعه مدنی، انجمنهای مدافع حقوق زنان، فعالین حقوق بشر و نمایندهگانِ از رسانههای ملی و بینالمللی پیرامون تعیین سرنوشت افغانستان و دریافت دریچههای رسیدن بهیک نظام کارآمد و صلح پایدار مهم و تعیین کننده خواهد بود. بدون شک راه حل معضله افغانستان گفتگو و تصمیم جمعی با مساعی مشترک و ایجاد محور منسجم از طریق توحید دیدگاههای مختلف با مجاری فوقالذکر است؛ لذا تا دیر نشده میبایست زمینههای آغاز گفتمان و اجماع ملی پیرامون برقراری نظام کارآمد و استقرار صلح پایدار در افغانستان مساعد گردد.