ساختار توزیع قدرت در نظام بینالمللی دچار دگردیسی شده است. از هم اکنون یک دو قطبی دیگری در حال شکل گرفتن است که غرب دموکراتیک را در مقابل شرق اقتدارگرا قرار میدهد. به ميزان کاسته شدن از قدرت قطب برتر یعنی بلوک غرب، بی ثباتی و جنگهای نیابتی در گسلهای ژئوپلیتیک در حال افزایش است. جنگهای متعدد در خاورميانه شروع این رویارویی است و البته این منازعه به این منطقه محدود نخواهد ماند. افغانستان نیز از دیگر مناطق فرورفته در بحران ژئوپلیتیکی است که هر نزاع کلان بین المللی این حوزه جغرافیایی را نیز متاثر مینماید.
ریشی سوناک، نخستوزیر بریتانیا، هشدار داد که «محور دولتهای خودکامه» شامل روسیه، چین، جمهوری اسلامی و کرهشمالی به شکل گستردهای تهدیداتی را برای بریتانیا افزایش میدهند و برای تضعیف این کشور تلاش میکنند. او افزود: «چند سال آینده یکی از خطرناکترین دورهها خواهد بود.» به نظر میرسد این تهدیدات تنها متوجه بریتانیا نیست بلکه کل دولتهای لیبرال دموکراسی غرب را شامل میشود.
برآیند این منازعه، بیشترین اثرگذاری را در افغانستان خواهد داشت؛ جایی که در درون مثلث دولتهای اقتدارگرایی شرق قرار گرفته و پروسه ملت سازی در آن توفیق نداشته است. در دهه پیش متناسب با توزیع قدرت در نظام بین المللی، دوگانگی منازعه بر انگیز در کشور ما نیز بوجود خواهد آمد و بار دیگر پروژه چون جهاد برای زخم زدن بر پیکر دیگری، چه بسا راه اندازی خواهد گردید. میرشایمر از نظریه پردازان رئالیسم تهاجمی پیش بینی نموده است که صعود چین در مناسبات قدرت، مسالمت آمیز نخواهد بود. بنابراین توسل به قدرت و استفاده از گزینه نظامی توسط چین، جنوب آسیا با محوریت افغانستان و شرق آسیا را با محوریت پاسیفیک به کانون درگیری مبدل خواهد نمود. ناظر به این اهمیت ژئواستراتژیک افغانستان در آینده است که کسانی چون ترامپ اظهار داشته اند که میدان هوایی بگرام دوباره بایست تحت تسلط ایالات متحده آمریکا قرار بگیرد.
به این ترتیب آنچه اهمیت دارد توجه به این نکته است که تحولات عمیقی در روابط دولتهای منطقه و فرامنطقه با گروه طالبان در پیش رو است. نزدیکترین دولتهای همکار با طالبان مجبور خواهند شد از این گروه فاصله بگیرد و یا سياستهای راهبردی خود با این گروه را مورد بازبینی قرار دهد.جمعیتها و جریانهای سياسی سرکوب شده توسط گروه طالبان بایست از همین حالا آمادگیهای لازم را نسبت به برخورد فعال با این وضعیت سرنوشت ساز داشته باشند تا بتوانند برای دولت سازی به نفع مردم افغانستان استفاده نمایند. این بدان معنا است که افغانستان همانند گذشته بیشترین تاثیر پذیری را از توزيع قدرت نظام بینالمللی خواهد داشت و حاکمیت خودخوانده موجود نیز چنانکه بدون اراده مردم به قدرت رسیده است، از قدرت برکنار خواهد گردید.
برچسبدهه پیش رو برای افغانستان سرنوشت ساز خواهد بود ژئوپلیتیک ساختار توزیع قدرت در نظام بینالمللی محور دولتهای خودکامه نظام بین الملل
مطلب پیشنهادی
مختصات ساختار کارآمد در افغانستان(۱)
✍نوشته دکتر ارشاد؛ رئیس حزب شهروندان افغانستان ساختارهای سیاسی در افغانستان نقشی تعیینکننده در شکلدهی …