در حالی که حسن کاظمی قمی سفیر و نماینده خاص ایران در افغانستان، سخن از روابط راهبردی با طالبان به میان میآورد و در سر ایده توسعه محور مقاومت ضد غربی را می پروراند، گزارشهای منتشر شده اخیر نسبت به طالبان واقعیتهای دیگری را به نمایش میگذارد. ایران همانند روسیه میان دو گروه تروریستی داعش و طالبان فرق می گذارد؛ اولی را تروریستی میداند و دومی را جنبش اسلامی اصیل منطقه. هر دو دولت از اظهارات مقامات طالبان مبنی بر سرکوب داعش در افغانستان مشعوف هستند و چنین میپندارند که با طالبان میتوانند داعش را در افغانستان سرکوب نموده و علیه منافع آمریکا نیز از این جریان به نفع خویش استفاده نمایند.
این نگاه سطحی به گروه طالبان هزینههای زیادی را در آینده بر این دولتها تحمیل خواهد نمود. مبتنی بر گزارشهای متعدد و معتبر، طالبان بیش از هر زمانی هم اکنون به اصل خویش برگشته اند. آنها همان مطلوبیتهای را دارند که در حاکمیت پنج ساله خویش داشتند و به لحاظ ایدئولوژیک خود را موظف به توسعه بنیادگرایی دینی و گسترش جریانهای تروریستی در درون دولتهای همسایه و منطقه میدانند. تمام گزارشهای منتشر شده اذعان دارند که داعش نه تنها در افغانستان تحت حاکمیت خود خوانده طالبان سرکوب نگردیده که تقویت نیز گردیده است. افزون بر آن بیش از بیست گروه تروریستی نیز در افغانستان مشغول فعالیت هستند که اهداف فراملی و منطقهای دارند. بخشی از عایدات جمع آوری شده از ماليات و معادن افغانستان صرف تقویت این گروههای تروریستی می گردد. حادثه تروریستی در کرمان و روسیه و حملات متعدد تی تی پی در پاکستان به صورت عینی این برنامه ریزی و این توانمندی را به اثبات رسانید. مبتنی بر گزارشهای اخیر گروههای تروریستی ضد هند این روزها به صورت گسترده تلاش مینمایند که آنها هم حملات تروریستی خویش را انجام دهند.
دولتهای منطقه علی الخصوص دولتهای همسایه پس از این رویدادها و مطالعات عمیق، اگر در روابط سیاسی خویش با گروه طالبان تجدید نظر ننمایند، در آینده مجبور خواهند شد که تصمیم های دشواری را اتخاذ نمایند؛ زمانی که بی ثباتی به درون مرزهای شان گسترش یافته و حملات تروریستی امنیت ملی این دولتها را به چالش بکشد.
گروه طالبان همانگونه که مردم افغانستان را به گروگان گرفته اند و در قبال شهروندان احساس مسئولیت ندارند در قبال کشورهای منطقه نیز چنین خواهد بود. به این ترتیب مهم است که این تهدید مشترک، مبنای تعامل دولتهای همسایه و مردم افغانستان باشد تا پرتو این تعامل دور اندیشانه از یک طرف شهروندان افغانستان توانمند گردند و از سوی دیگر زمینههای سرنگونی این دولت خودخوانده و تروریست پرور فراهم گردد. به نفع دولتهای همسایه و کشورهای منطقه است که افغانستان به عنوان یک دولت مسئول و عضو جامعه بینالمللی جایگاه خویش را بازیابد.