بحران سیاسی افغانستان بیش از چند دهه ادامه دارد و به نظر می رسد تا زمانی که یک رویکرد واقع نگر و زمینه گرا در عرصه نظام سازی صورت نگیرد، این بحران همچنان ادامه خواهد یافت. سخن از نظام سازی، وارد شدن در متن توسعه است که از دهه پنجاه به بعد در محافل علمی و دانشگاهی باب گردید.
تفکیک توسعه و مدرنیزاسیون به دو حوزه سیاست و اقتصاد بر این انگاره منتهی گردید که در کشورهای پیرامون، به دلیل هزینه بر بودن مدرنیته سیاسی، توسعه مسیر اقتصادی را میپیماید، از بالا به پایین تطبیق میگردد و عمده ترین علت ناکامی مدرنیزاسیون در کشور های چون افغانستان همین دستوری و سفارشی بودن آن است.
نظریههای جدیدتر بسیار فراتر از این رفته اند. در این دسته از نظریهها،مدرنیته سیاسی مقدم بر مدرنیته اقتصادی دانسته شده و نقش نخبگان سیاسی در فراهم سازی بستر توسعه بسی حایز اهمیت دانسته شده است. این مطالعات از درون داده های گسترده تاریخی چنین به استنتاج رسیده است که نخبگان سیاسی در فرایند مدرنیزاسیون بر سر یک دوراهی سرنوشت ساز قرار می گیرند این دوراهی سرنوشت ساز است به عنوان پیچ راهبردی در توسعه، تکلیف آینده نوسازی و نظام سازی را در یک کشور مشخص می نماید. این دو راهی گزینش میان نهادهای فراگیر و نهادهای انحصاری با استعماری است. مبتنی بر چنین مطالعات، تفاوت میان مدرنیته سیاسی و مدرنیته اقتصادی وجود ندارد؛ بلکه آنچه اهمیت دارد کیفیت نهادسازی است. نظام سازی با نهادهای فراگیر تمام ظرفیت های جامعه را برای پیشرفت بسیج می نماید و انگیزه خلاقیت و ابتکار و رقابت در عرصه سیاست و اقتصاد را تقویت می نماید. در مقابل نهاد های انحصاری و استعماری موجب به خدمت گرفتن دیگران؛ استثمار و در نهایت موجب سرکوب دیگران میگردد. چنین است که ظرفیتهای توسعه انسانی در یک کشور از میان برداشتهمیشود. تاریخ نشان داده است که چه در عرصه اقتصاد و چه در عرصه سیاست، توسعه زمانی از موفقیت برخوردار بوده است که نهادهای فراگیر در قالب نظام سیاسی کارآمد به عنوان بستر ساز توسعه عمل نموده است.
نگاهی تطبیقی به تحولات تاریخی افغانستان نیز ذیل این مطالعات تاریخی قرار می گیرد. نظام سازی سازی در افغانستان از آنجایی شکست خورده است که نخبگان سیاسی در پی تاسیس نهاد های فراگیر نبوده اند. در درون نظامهای سیاسی گذشته، رادیکالیسم قومی، گرایشهای مذهبی، ناسیونالیسم دیگر ستیزانه قومی، ایدئولوژیهای چپ و راست و در نهایت بنیادگرایی دینی همه در پی تاسیس نهادهای انحصاری در درون نظام بوده اند و مهم ترین عامل عقب ماندگی همین مدیریت انحصاری سیاست و نهاد های سیاسی بوده است.
به منظور برون رفت از این بحران تاریخی حزب شهروندان افغانستان نظام کارآمد و صلح پایدار را در دستور کار خود قرار داده و گفتگوهای ملی را در قالب کنفرانسهای علمی و سیاسی آغاز نموده است. سومین کنفرانس به زودی با تمرکز بر گفتگو میان جریانهای سیاسی در پاریس به میزبانی حزب شهروندان برگزار میگردد.
مطلب پیشنهادی
نماینده حزب شهروندان افغانستان در سومین کنفرانس فرانکفورت آلمان
حزب شهروندان افغانستان، با توجه به تعهد عمیقی که نسبت به سرنوشت مردم خود دارد، …