حملات ایران بر اسرائیل که تنشهای سیاسی را وارد مرحله جدیدی کرد، ژئوپلیتیک منازعه گری در خاورمیانه را نیز تقویت نمود. خاورمیانه به دلیل تعلقات مذهبی، منازعات تاریخی، تضادهای هویتی، نفت و منابع انرژی شاهد انواع پیچیدهای از بحرانهای سیاسی و اقتصادی است. عاملی دیگر که به عنوان متغیر نخست در منازعات این منطقه عمل مینماید رقابت قدرتهای فرامنطقهای و سوپر پاورهای بین المللی است.
خصومت ایران و اسرائیل، رقابت ایران و اعراب، تقابل اسلام سیاسی سنی و اسلام سیاسی شیعی، منازعه ژئوپلیتیکی چند لایه را در خاورمیانه نشان میدهد. طالبان به عنوان یک جریان رادیکال مذهبی در درون تقابل دو نوع از اسلام سیاسی قرار میگیرد.
متاثر از سطح نخست این منازعه؛ یعنی خصومت ایران و اسرائیل، به نظر میرسد در این محیط خصومت گرا، دولتهای اثرگذار خاورمیانه به واگرایی بیشتری با ایران رو بیاورند. دولتهای همسو با غرب سیاستهای دفاعی خود را بازبینی نموده و مسابقه تسلیحاتی را به منظور بازدارندگی در مقابل پهپادهای ایرانی افزایش خواهند داد. در این سطح از منازعه، ایران از گروه طالبان انتظار دارد که در خصومت با اسرائیل کنار آنها قرار بگیرد. چنانکه برخی از مقامات طالبان در گفتگوها با مقامات حماس این اظهارات را داشته اند. اظهارات خوش بینانه سفیر و نماینده خاص ایران در افغانستان، معطوف به فرستادن نیروی جنگی از افغانستان به فلسطین ناظر به همین درک سیاستمداران ایرانی از گروه طالبان است. البته در همان زمان، وبسایتی وابسته به طالبان این خواسته را رد نمود. اگر چه طالبان از حمله ایران به اسرائیل تحت عنوان استفاده از حق دفاع مشروع حمایت نمود؛ اما بعید است که در این منازعه در کنار ایران قرار بگیرد. گروه طالبان نه انگیزهای برای این پیوست دارد و نه به آن حد توانمند است که بتواند در این رقابت وارد شود.
سطح دوم منازعه ریشه در رقابت هویتی اعراب و ایران دارد. این سطح بعد از سرنگونی صدام، فروکش نموده و ایران با نفوذ مذهبی در درون کشورهای عربی، این سطح از منازعه را تا حدودی مهار نموده است. حمایت همه جانبه ایران از حماس در جنگ با اسرائیل نیز تا حدودی این منازعه را به نفع ایران رقم زده است. اما در میان سیاستمداران دولتهای عربي این تضاد هویتی اهمیت خود را حفظ نموده است. دولتمردان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس (که با همین ایده ضد ایرانی بوجود آمد) بر تقابل هویتی خود با ایران اصرار دارند و یکی از دلایلی که حماس را مورد حمایت قرار نمیدهند، هم رابطه این گروه با ایران است. در این سطح از منازعه آنچه به گروه طالبان مربوط میشود این است که بیرون از هردو قرار میگیرد. در نتیجه طالبان عنصر اثرگذار نیستند، هرچند تقابل هویتی طالبان با ایران و ستیز با هویت و زبان فارسی بیشتر است و نوعی همگرای با هویت عربی متاثر از تاریخ و مذهب در میان آنها دیده میشود.
سطح سوم این منازعه، بعد مذهبی آنست که دو قرائت از اسلام سیاسی و یا اسلام هویتی را در تقابل هم قرار میدهد. این سطح از منازعه مهم ترین عامل اثرگذار در روابط طالبان و دولتهای خاورمیانه است. طالبان به عنوان یک گروه سیاسی رادیکال مولود همین رقابت مذهبی است؛ پس از روی کار آمدن نظام سیاسی مبتنیبر فقه شیعه در ایران، جمعیتهای اسلامی اهل سنت در پی بازگشت به نظام سیاسی مبتنی بر فقه تسنن فعالیتهای خویش را سازماندهی نمودند. در پی شکست ناسیونالیسم عربی به رهبری جمال عبدالناصر در مقابل اسرائیل و شروع جهاد در افغانستان، فرصت بیشتری برای تحقق این نوع از نظام سیاسی فراهم گردید. در این سطح از منازعه، طالبان رقیب مذهبی تمام قد ایران است. سطح عمیق و راهبردی این منازعه چون برخاسته از گفتمان مذهبی است، چشم انداز ستیزه گری را گسترده تر مینماید. گروه طالبان به دلیل احساس تعلق شدید به این خصومت مذهبی به سمت گذر از همکاری محدود با ایران به سمت رقابتهای ستیزه جو با این کشور پیش خواهد رفت.
برچسباسرائیل خاور میانه ژئوپلیتیک ژئوپولیتیک سیاست ایران طالبان منازعه خاورمیانه
مطلب پیشنهادی
خلاصه سخنرانی دکتر ذاکرحسین ارشاد رئیس حزب شهروندان افغانستان در کنفرانس سالانه آلپا( دانشگاه آمریکایی واشنگتن دی سی )
الگوی ملتسازی و نقش آن در سقوط نظامهای سیاسی در افغانستان افغانستان کشوری با تنوعات …