تام وست نماینده ویژه آمریکا به تازگی و چند روز پس از دومین نشست دوحه، نسبت به وجود اجماع قوی در مورد افغانستان اظهار خوشبینی کرده است. به گفته وی «هیچ کشوری نمیخواهد شاهد ظهور تهدید تروریسم از افغانستان باشد و همه خواهان بازگشت زنان و دختران به مکتب، دانشگاه، کار و زندهگی عمومی هستند.» این اظهارات در حالی بیان میشود که مخالفتها با تعیین نماینده ویژه سازمان ملل در دوحه باعث شد این تصمیم به تعویق بیفتد. از سوی دیگر احساس میشود در مورد چگونگی و سطح حمایت از حقوق بشر نیز اتفاق نظری وجود ندارد و تفسیرها از حکومت فراگیر نیز متفاوت به نظر میرسند. در این میان پرسش این است که مبارزه با تروریسم میتواند حلقه وصل کشورهای ذیدخل در امور افغانستان باشد؟
حملههای یازده سپتامبر ۲۰۰۱ باعث شکلگیری نوعی اجماع جهانی و منطقهای علیه تروریسم گردید و کشورهای منطقه به رغم تضاد منافع و رقابت با آمریکا از مداخله آن کشور در افغانستان حمایت کردند و این مداخله با مجوز شورای امنیت همراه بود. شرایط فعلی اما کمی پیچیده به نظر میرسد. هرچند به باور کارشناسان مبارزه با تروریسم سطح فعالیت و میزان تهدید تروریستی از خاک افغانستان بسیار شباهت به سالهای پایانی دهه ۱۹۹۰ دارد، اما تفسیر و موضعگیری کشورها یکسان نیست. در حالی که گزارشهای امنیتی فعالیت بیش از ۲۰ گروه تروریستی تحت حمایت طالبان را تأیید میکنند، کشورها اما نسبت به گروههای خاصی حساس هستند. به عنوان مثال در حالی که آمریکا و غرب از مبارزه طالبان با داعش ابراز رضایت میکنند، در آسیای میانه و روسیه نگرانی احساس میشود. در حالی که اخیرا گزارشی از فعالیت کمپهای آموزشی القاعده منتشر گردید، ارزیابی آمریکا این است که خطری را متوجه این کشور نخواهد کرد. چین تنها در برابر حزب ترکستان شرقی حساسیت دارد و طالبان تا کنون با بده و بستان توانستهاند ضمن حمایت از این جریان تروریستی از چین امتیازهای لازم را کسب کنند. برای ایران نیز داعش اهمیت دارد و تلاش میکند با طالبان همکار باشد. برای پاکستان تیتیپی اهمیت دارد و بر سر این موضوع رابطه آن کشور با طالبان به تیرگیگرایده است.
در پیوند با نگاه کشورها به تروریسم در افغانستان دو نکته قابل یادآوری است:
۱. در میان فاکتورهای مثل حقوق بشر، حکومت فراگیر و مشارکت اقوام در قدرت، این تروریسم است که برای کشورها اهمیت بیشتری دارد. هر یکی از کشورها در عمل تروریسم را به خوب و بد تقسیم میکنند. بر این اساس فعالیت یک گروه یا گروههای تروریستی که خطری را متوجه منافع قدرت خاص نکند و تهدیدی علیه رقبایش باشد، تروریسم خوب است و در جهت تقویت آن نیز اقدام میشود. تروریسم بد نسبی است و برای هر کشوری زمانی یک گروه تروریستی بد است که منافع آن را با خطر مواجه کند. از این جهت به نظر میرسد هنوز اجماعی در مورد گروههای تروریستی فعال در افغانستان وجود ندارد.
۲. برای ملت افغانستان اما همه گروه تروریستی و مهمتر از همه خود طالبان شر مسلم است. مردم افغانستان توسط این گروه و دیگر گروههای تروریستی متحدش به گروگان گرفته شدهاند. زنان از حقوق اساسی تحصیل، کار و هر نوع فعالیت اجتماعی محروم شدهاند، اقوام و جریانها از قدرت و روندهای سیاسی تجرید گردیده و مردم برای ترک وطن تقلا میکنند. از این جهت جامعه جهانی در افغانستان بین محذوریتهای اخلاقی و ایجابهای واقعگرایانه سیاست درگیر است. مواضع اعلامی بر اساس محذوریتهای اخلاقی و انسانی صورت میگیرد اما تعاملها و اقدامات با توجه به منافع خاص دولتها انجام میشوند. در نتیجه دستیابی به اجماع بعید به نظر میرسد مگر اینکه ماهیت و داعیه فرامرزی تروریسم درک شود.