عبور از انتحار گرایی یک جانبه به انتحار گرایی دو جانبه (پیامدهای سیاست خارجی پاکستان در افغانستان)

پاکستان کشوری است فرو رفته در بحران‌های متعدد امنیتی؛ بحران کشمیر، جدایی طلبان بلوچ، گروه مسلح در مناطق مرزی افغانستان و ایده تشکیل پشتونستان از سوی حاکمان قوم گرایی افغانستان، عمده ترین بحران‌های امنیتی است که پاکستان در قبال آن باید راهبردهایی مؤثر امنیتی داشته باشد. مبتنی بر این بحران‌ها است که کشور پاکستان نخستین اولویت ملی اش امنیت سازی است. بخشی از نظامیگری های سیاستمداران پاکستانی نیز به ماهیت امنیتی بودن پاکستان بر می گردد.
در مواجهه با این بحران‌ها، پاکستان استفاده از گروههایی مذهبی را در راهبردهای امنیتی خود لحاظ نموده است. در گذشته استفاده از تهدید بنیادگرایان مذهبی علیه هند و افغانستان بخشی مهم از استراتژی امنیت سازی در پاکستان بوده است. پاکستان که از دستاوردهای این سیاست علی الخصوص در جنگ افغانستان با شوروی سرمست شده بود، در طول بیست سال جمهوریت نیز محل امن و پایگاه ایدئولوژیکی این گروه گردید و روز به روز به تقویت و گستردگی این جریان خشونت پرور کمک نمود غافل از این که این تندروی مذهبی ممکن است روزی گریبان خود پاکستان را نیز بگیرد.
به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان و تأسیس دولت خودخوانده امارت اسلامی، برای بنیادگرایان مذهبی امیدواری برای تاسیس خلافت اسلامی انهم به صورت فراملی را موجب شده است و بر این اساس هزاران نیروی رادیکال بنیادگرا از مناطق مختلف پاکستان در نقاط مرزی افغانستان اسکان یافته اند تا در فرصت مناسب حاکميت اسلامی مورد نظر خویش را در سرزمین‌های دیگر نیز گسترش دهند. به این ترتیب مدارس دینی افراط گرا که به منظور اهداف سیاسی در مناطق مختلف پاکستان ایجاد گردیده بودند، پس از به قدرت رسیدن طالبان در کابل، بسیار امیدوار شده اند که حکومت اسلامی را در پاکستان تأسیس نمایند. بر پایه این نگرش پاکستان کشوری است که از بدو تولد مبتنی بر هویت اسلامی تاسیس شده و بیش از هر سرزمینی مستحق است که یک حکومت خالص اسلامی نیز داشته باشد. این تندروها هم اکنون از پشتیبان سیاسی نیز برخوردار گردیده اند؛ گروه طالبان مناطق مختلفی را در اختیار این رادیکالیست های مذهبی قرارداده است که به عنوان پایگاه امن استفاده می‌نمایند. روشن است که وجه انتحار گرایی راهبرد امنیتی پاکستان تا پیش از سقوط دولت جمهوری، متوجه دولت افغانستان بود، ولی بعد از روی کار آمدن طالبان، این راهبرد برخلاف انتظار پاکستان، معکوس گردیده است و از خود پاکستان قربانی می گیرد. پاکستان که از روی کار آمدن طالبان بسیار خوشحال بود، بیشترین انفجارها و انتحاری را نیز در همین زمان شاهد بوده است. لحن برخی از سیاستمداران پاکستانی کاملا بیانگر خشم آنان از این گروه تروریستی دست پرورده خودشان هستند.
افزون بر بعد ایدئولوژیک، جنگ افغانستان و تشکیل گروه‌های تروریستی ماهیت ژئوپلیتیک نیز دارد؛ قدرتهای بین‌المللی و منطقه‌ای تحت عنوان پروژه جهاد به صورت نیابتی بارها با هم جنگیده اند. رقابت هند و پاکستان در جنوب آسیا یک سطح پیچیده از این جنگ نیابتی را شکل می‌دهد. عمران خان پس از به قدرت رسیدن طالبان در کابل، با شور و شعف اظهار نمود که استراتژی‌ها سیاست خارجی هند در افغانستان با شکست مواجه شده است؛ اما تحولات این دو نیم سال نشان داد که ماهیت متحول جنگ نیابتی این ادعا را با شکست مواجه نموده است. سیاست مدران پاکستانی این روزها ادعا می کند که بیش از شش هزار جنگجوی پاکستانی مخالف دولت پاکستان در افغانستان پناهگاه گرفته اند و از سوی دولت هند برای بی ثبات سازی پاکستان تمویل می گردند. برخی از چهره‌های برجسته طالبان که ماهیت نیروی نیابتی خودشان را به خوبی آگاه هستند سرمایه گذاری بر این نیرو و استفاده از منابع هندی را در دستور کار قرار داده اند و با پول هندوستان با استفاده از جوانا پاکستانی و افغانستانی علیه پاکستان جهاد می‌نمایند. پاکستان این روزها به خوبی دریافته است که رشد سرطان بدخیم تروریسم در جنوب آسیا، خود پاکستان را نیز علیل نموده است.

درباره ی ayobj954@gmail.com

مطلب پیشنهادی

نشست تهران در غیبت کابل

نشست تهران در غیبت کابل یا غیبت مردم افغانستان؟

هر نشستی، چه منطقه‌ای و چه بین‌المللی، اگر بدون حضور و مشارکت نمایندگان واقعی مردم …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *