طالبان که به همه اقدامات خود از عملیات انتحاری علیه شهروندان بیگناه تا ممنوعیت آموزش زنان صبغه دینی میدهند، در برابر فشار نظامیان پاکستانی مبنی بر کنترل تحریک طالبان پاکستانی، تسلیم شده و به دستور پاکستان از خود ملا هیبت الله آخندزاده گرفته تا مفتی عبدالرئوف رئیس دارالافتای شان فتوای ممنوعیت جهاد در بیرون از افغانستان را صادر کردهاند. صدور چنین فتوایی مضحک از سوی طالبان از ابعاد مختلف قابل توجه است که در این یادداشت به چند مورد اشاره میشود:
۱. با اینکه افغانستان جامعه سنتی و مذهبی است اما توسل مکرر طالبان به آموزههای دینی با اهداف سیاسی کمک کرده است که ماهیت این گروه برای افکار عمومی نیز روشن شود. طالبان که پس از توافق دوحه و تعهد به آمریکا و غرب برای حفاظت از منافع آنها به قدرت بازگشت، اعلام کرد که گویا بر ابر قدرت جهان پیروز شده است. پیروزی طالبان، برای گروههای همسوی مثل تیتیپی نوید بخش بود و همین امر باعث تشدید فعالیت طالبان پاکستانی گردید. اما اعمال فشار پاکستان به عنوان حامی اصلی طالبان باعث گردید که طالبان در گام نخست اقدام به انتقال طالبان پاکستانی به دیگر نقاط کشور کند و در گام بعدی فتوای ممنوعیت جهاد در بیرو از افغانستان را صادر کند.
۲. طالبان زنان و دختران افغانستان را از حقوق اولیه آموزش با تمسک به شریعت محروم کرده است و اینکه گویا زمینه تحصیل مصون زنان در افغانستان فراهم نیست. این در حالی است که در پاکستان و بسیاری از دیگر کشورهای اسلامی آموزش دختران و بانوان حتی در مواردی بدون حجاب و به صورت مختلط جریان دارد. گروههای تروریستی مثل تیتیپی در پاکستان، جماعت انصار الله یا طالبان تاجیکستانی با همین بهانهها دست به خشونتورزی میزنند ولی طالبان افغانستان در اقدام کاملا سیاسی اما به نام دین جنگ این گروهها در بیرون از افغانستان را ممنوع اعلام میکند.
۳. یکی از بهانههای طالبان برای خشونتورزی بیست ساله علیه دولت و ملت افغانستان حضور قوای خارجی در افغانستان بود. طالبان با استناد به همین امر جنگ خود را جهاد مقدس اعلام کرده و مردم افغانستان را آشکارا هدف قرار داد و عدم جهاد آنها علیه خارجیها را مجوز کشتار شان اعلام کرد. حال که خود با کشورهای غربی به توافق سیاسی رسیده است با اینکه فضای هوایی افغانستان به اعتراف خود شان در اشغال قوای خارجی است، دیگر خبری از تمسک به دین در راستای مبارزه با خارجیها نیست.
۴. طالبان که حیثیت مرجعیت برای گروههای تروریستی دیگر از کشورهای مختلف را داشتند، چگونه قادر خواهد بود که آنها را با توسل به دین و توقف جهاد از پیکار با دولتهای باز دارند که با قدرتهای غیر اسلامی همکاری دارند و در مواردی قوای خارجی در کشورهای شان مستقر است و شریعت در قوانین اجرایی شان تبلور نیافته و تطبیق نمیشود.
از این رو به نظر میرسد که طالبان در کشاش و تنگنای سیاست ودیانت گیر کرده و امکان توجیه تمامی رفتارهای سیاسی شان با توسل به دین و آموزههای دینی هر روز محدودتر گردیده و تبلیغات دینی شان رنگ میبازد. کنشها و معاملات پنهانی و سیاسی طالبان به تدریج پیروان، سربازان و حتی خانوادههای انتحاریهای نوعا جوان و بیسواد را که با دستور طالبان خود و صدها و هزاران مسلمان دیگر را به نام جهاد به کام مرگ فرستادند، آگاه میسازد که طالبان یک گروه تروریست است که اهداف سیاسی را زیر نام دین به پیش میبرد.