تجربه تاریخی نشان داده که افغانستان در تمام گردونههای تاریخی، فرصتهای خود را از دست داده است. سیاستورزی کنشگران بینالمللی و رقابتهای ناشی از تضادهای بینالمللی پیرامون افغانستان، مانع از هر گونه تلاش برای خروج از این چرخه باطل شده است. کشورهای خارجی همواره به بهانه کمک به مردم افغانستان، سیاستهای خود را توجیه کردهاند؛ اما ارزیابیها نشان میدهد که این سیاستها نه تنها در جهت منافع مردم افغانستان نبوده، بلکه اهداف اصلی آنها تعقیب منافع ملی خودشان تحت نام افغانستان بوده است. فرمت مسکو و ترکیب کشورهاییکه در آن حضور دارند و غیاب بسیاری از کشورهای دیگر، گواهی بر تأیید این ادعاست.
نشست مسکو اگرچه ظاهراً به نام افغانستان و به هدف کمک به این کشور برگزار شده، اما در واقع به معنای تداوم چرخه باطل سیاسی در افغانستان است. این نشست، چه از نظر دستور کار، چه از نظر شرکتکنندگان و چه از لحاظ پیامدهای احتمالی، هیچ نتیجه امیدوارکنندهای به همراه نخواهد داشت. این نشست، همچون بسیاری از نشستهای بینالمللی، با غیبت همیشگی نمایندگان واقعی مردم افغانستان برگزار میشود. درباره افغانستان و مردم آن صحبت میشود، اما خود مردم افغانستان در این گفتگوها حضور ندارند. این روند اکنون به امری رایج تبدیل شده است. یکی از دستور کارهای این نشست، بررسی چگونگی تقویت آشتی ملی در افغانستان است. آشتی ملی بدون حضور و مشارکت گروههای ملی و افراد معتقد به ارزشهای ملی تا چه اندازه میتواند مشروع و مؤثر باشد؟
دستور کار دیگر این نشست، بررسی راههای تعامل کشورها با طالبان است. این رویکرد متناقض کشورهای خارجی نسبت به طالبان، بیش از هر چیز دیگری، فرصتهای مردم افغانستان را میرباید. از یک سو، کشورهای مختلف به دلیل مسائل حقوق بشری و تهدید طالبان برای نظم جهانی، این گروه را مشروع نمیدانند؛ اما از سوی دیگر، در فرمت مسکو گرد هم میآیند تا راههای گسترش تعامل با طالبان را بررسی کنند. پیامدهای این نشست ممکن است متنوع باشد، اما یکی از مهمترین نتایج آن، عادیسازی تهدید طالبان در افکار عمومی داخلی و بینالمللی است. تداوم حضور تهدید در افغانستان، به معنای از دست رفتن فرصتهای این کشور و بهبار آمدن تهدیدهای جدید برای منطقه و جهان است. برگزاری چنین نشستهایی بهطور فزاینده امید مردم به آیندهای بهتر را تضعیف کرده و این نومیدی به عنوان یک باور جمعی رشد خواهد یافت.
بنابراین، نشستهایی مانند فرمت مسکو که بدون حضور نمایندگان واقعی مردم افغانستان برگزار میشوند، نمادی از اسارت افغانستان در چرخه باطل سیاست داخلی و خارجی است. تا زمانیکه نشستها با حضور نمایندگان واقعی مردم افغانستان برگزار نشوند، هیچ تغییر اساسی و پایداری در سرنوشت این کشور رخ نخواهد داد و فرصتهای افغانستان یکی پس از دیگری از بین خواهند رفت. ایجاد سازوکاری برای نمایندگی واقعی مردم افغانستان و بازنگری در قواعد بازی سیاسی، گامی ضروری برای رهایی از این چرخه باطل است. در غیر این صورت، سیاستهای خارجی و نشستهای بینالمللی همچنان تأثیرات منفی خود را بر افغانستان خواهند گذاشت و این کشور در بازی قدرتهای جهانی گرفتار خواهد ماند. در نهایت، کشورهای مختلف به بهانه کمک به افغانستان، مقاصد و منافع خودرا که ناشی از ساختارهای کلان بینالمللیاست، دنبال میکنند و در این میان، افغانستان همچنان با از دست دادن فرصتهایش، در مسیر نابودی تدریجی باقی خواهد ماند.