مختصات ساختارکارآمد در افغانستان(4)




✍نوشته دکتر ذاکرحسین ارشاد؛ رئیس حزب شهروندان افغانستان

۳. مشروعیت و نفوذ کاریزماتیک؛ تأثیر و پیامدها

کاریزما یکی از عوامل تأثیرگذار در خلق مشروعیت و نفوذ است. ماکس وبر در نظریه مشروعیت خود، رابطه کاریزماتیک را به‌عنوان یکی از منابع اصلی مشروعیت در جوامع سنتی معرفی می‌کند. در این مدل، رهبران کاریزماتیک با بهره‌گیری از جاذبه شخصی، اقتدار فردی و نفوذ اجتماعی، حمایت گسترده‌ای در میان مردم جلب می‌کنند. کاریزما می‌تواند از طریق شخصیت فردی، شجاعت، فداکاری، یا پیام و ایدئولوژی که رهبر آن را نمایندگی می‌کند، به وجود آید.
از یک‌سو، کاریزما می‌تواند عاملی مثبت باشد، به‌ویژه زمانی که رهبری کاریزماتیک بر پایه کارآمدی، اخلاقیات و خدمت به جامعه استوار باشد. اما از سوی دیگر، کاریزما نشانه‌ای لزوما مثبت برای یک جامعه نیست بلکه وضعیت جامعه را نشان میدهد که در مرحله مادون عقلانی قرار دارد. یعنی جامعه‌ای که همچنان بر مبنای فرهنگ پیروی و شیدایی شخصیت‌ها عمل می‌کند و ارزیابی عقلانی و منطقی را در تصمیم‌گیری‌های کلان سیاسی و اجتماعی به حاشیه می‌راند.

کاریزما در بستر تاریخی و اجتماعی افغانستان

در افغانستان، کاریزما همواره یکی از مؤثرترین عوامل نفوذ و مشروعیت بوده است. بااین‌حال، این مفهوم تنها به شخصیت‌های سیاسی محدود نمی‌شود، بلکه می‌تواند اشکال مختلفی به خود بگیرد:
1. باورها و ایدئولوژی‌ها: در برخی موارد، یک باور ایدئولوژیک یا مذهبی به‌خودی‌خود کاریزما پیدا می‌کند و باعث نفوذ گسترده و بسیج اجتماعی می‌شود. برای مثال، باورهای مذهبی در میان جامعه سنتی افغانستان، نقش محوری در خلق نفوذ داشته است. نفوذ رهبران طالبان در میان توده‌هایی که پیروی و شیدایی را معادل رستگاری می‌دانند، چیزی جز بازتاب یک رابطه کاریزماتیک نیست.
2. شخصیت‌های کاریزماتیک: در بسیاری از موارد، رهبران قومی و مذهبی با تکیه بر شخصیت کاریزماتیک خود، نفوذ گسترده‌ای در میان پیروانشان به دست آورده‌اند. وفاداری و حمایت مطلق از این رهبران، اغلب ناشی از رابطه کاریزماتیک و نه کارآمدی آن‌هاست. چنین وفاداری‌هایی هرگونه تأمل و سنجش انتقادی را از پیروان سلب می‌کند و موجب حمایت بی‌قیدوشرط از رهبران، بدون درنظرگرفتن کارآمدی یا پیامدهای آن‌ها، می‌شود.
3. هویت قومی و مذهبی: در افغانستان، هویت‌های قومی، مذهبی، زبانی و سمتی می‌توانند به‌عنوان عوامل کاریزماتیک عمل کنند و بدون نیاز به کارآمدی یا عملکرد واقعی، پایگاه اجتماعی قدرتمندی برای افراد یا گروه‌های خاص ایجاد کنند. چنین هویت‌هایی باعث می‌شوند که پیروان، بدون هیچ سنجش عقلانی، از یک نظام یا روند سیاسی مبتنی بر هویت خاص حمایت کنند. طالبان دقیقاً با بهره‌گیری از هویت مذهبی و قومی، توانستند نفوذ خود را در برخی مناطق افغانستان از همین طریق افزایش دهند. همچنین، تمایل برخی از روشنفکران و حتی فیمینست های افغان به حمایت از طالبان، چیزی جز بازتاب رابطه کاریزماتیکی مبتنی بر هویت چیزی دیگری نیست.

نفوذ بدون کارآمدی؛ واقعیت افغانستان

در یک تحلیل کلی، نفوذ جریان‌های فعال و حتی نظام‌های سیاسی در افغانستان، بیش از آنکه بر پایه کارآمدی باشد، به عوامل سه‌گانه فوق متکی است. مردم و پیروان جریان‌ها، پیش از آنکه خود را مسئول ارزیابی عینی جریان‌ها بر مبنای کارآمدی آنها بدانند، بدون هیچ‌گونه پرسشگری، به حمایت و اطاعت می‌پردازند. این نوع نفوذ، نه‌تنها به ثبات نمی‌انجامد، بلکه خود منبعی برای افزایش درگیری‌ها و تنش‌های قومی و اجتماعی است. به هرمیزان که وفاداری و نشانه های نفوذ زیاد شود، نتایج عکس آن در اردوگاه مخالف نیز روند فزاینده را طی خواهد کرد و این یعنی تسهیل جدال و خصومتهای ورزیهای ویرانگر.

پیامدهای مشروعیت کاریزماتیک در افغانستان
1. افزایش واگرایی اجتماعی: هنگامی‌که نفوذ بر مبنای قومیت و کاریزما شکل بگیرد، گروه‌های مقابل نیز برای تقابل و ایجاد تعادل، هویت و نفوذ خود را تقویت می‌کنند. این واکنش‌های متقابل، جامعه را به سمت واگرایی و تنش‌های بیشتر سوق می‌دهد. جدالهای هویتی و تأکید بر نشانه های مخصوص هویتی در افغانستان همه تمثیل واکنشهای متقابل است که متأسفانه به صورت حداکثری در افغانستان جریان دارد.
2. نفی عقلانیت و شایسته‌سالاری: در نسبت و نظم‌های مبتنی بر کاریزما، معیار انتخاب و مشروعیت، نه شایستگی و کارآمدی، بلکه تعلقات قومی، مذهبی یا شخصیت‌محوری است. چنین وضعیتی باعث می‌شود که فرایند تصمیم‌گیری، بیشتر به جای منافع ملی و یا منافع کل کشور، تحت تأثیر روابط و وابستگی‌های شخصی باشد.
3. ایجاد بحران مشروعیت در بلندمدت: نفوذی که مبتنی بر کارآمدی نباشد، در بلندمدت، باعث فرسایش مشروعیت رابطه خواهد شد. زیرا جامعه به‌مرور متوجه می‌شود که کاریزما و وابستگی قومی، جای عملکرد و نتایج واقعی را نمی‌گیرد امیدوام که شمع پرفروغ آگاهی براین روابط بتابد و روابط کاذب سحر آمیز و ناکارآمد جای خود را به روابط عقلانی و مبتنی بر کارآمدی بسپارد.
4. افزایش ناپایداری و درگیری‌های داخلی: ساختارهای قومی و کاریزماتیک، بدون برخورداری از کارآمدی واقعی، صرفاً به دلیل هویت قومی یا مذهبی خود، از حمایت اجتماعی برخوردار بوده‌اند. این روندها، به‌جای ایجاد یک ساختار یکپارچه ملی، جامعه را به سمت نزاع‌های دائمی سوق داده‌اند. راز تنشهای غیر قابل مهار قومی و اجتماعی در افغانستان، بدلیل حاکمیت ساختارهای قومی و کاریزماتیک است و تا زمانیکه این وضعیت از بنیاد تغییر نکند وضعیت همین است که هست.
بنابراین نفوذ به مجموعه‌ای از عوامل کارآمدی، باورهای ایدئولوژیک، رهبری کاریزماتیک و هویت‌های قومی و مذهبی بستگی دارد. در افغانستان، به دلیل بافت فرهنگی و اجتماعی خاص، نفوذ بیشتر بر پایه کاریزما و هویت‌های قومی استوار است تا کارآمدی. برای دستیابی به نفوذ پایدار و مشروعیت واقعی، لازم است که روندهای سیاسی نه‌تنها به عوامل هویتی توجه کنند، بلکه بر اساس کارآمدی، شفافیت و پایبندی به اصول دموکراسی، رضایتمندی عمومی را نیز جلب نمایند.
تنها در این صورت است که می‌توان از چرخه بسته کاریزما، قوم‌گرایی و ناکارآمدی خارج شد و به یک وضعیت سیاسی باثبات و مشروعیت پایدار دست یافت.
تا زمانیکه منبع نفوذ عوض نشود، نفوذ به شکل که ذکر شد نه تنها توان و طاقت برای یک روند سیاسی به شمار نمی‌اید بلکه خود عامل واگرایی حساب می‌شود.

درباره ی Ashraf Sarem

مطلب پیشنهادی

پیام حزب شهروندان افغانستان به مناسبت هشتم مارچ (روز جهانی زن)

به نام آزادی، عدالت و برابری هشتم مارچ، روز جهانی زن، فرصتی است برای تجلیل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *