در دهههای اخیر، جهان شاهد گسترش تروریسم و بازگشت گروههای سرکوبشده مذهبی به صحنه بینالمللی بوده است. در همین حال، قدرتهای بزرگ نیز با این گروهها به جای برخورد جدی و استراتژیک، برخورد تاکتیکی و مماشات کردهاند. مماشات جهان با تروریسم سبب شده است که آنها هر روز دامنه فعالیت شان افزایش پیدا کند و زمینه حضور شان را در لایههای مختلف جامعه بیش از پیش بسازند. برخورد تاکتیکی جهان با تروریسم تنها زمینه به قدرت رسیدن طالبان را به عنوان یکی از گروههای تروریستی در افغانستان مساعد نکرده است بلکه نوع تلقی ظفرمندی عمومی را برای همه گروههای رادیکال در امر مبارزه با کفر در سطح جهان بوجود آورده است. تهور طلبی و جسور شدن گروههای رادیکال دینی در جهان ناشی از نوع مواجه جهان با رادیکالیسم است. برخورد مماشاتی با تروریسم به معنی تشویق غیر مستقیم افراد برای پیوستن به گروههای تروریستی است. هر تروریستی به میانجی پالیسهای موجود قدرتهای بزرگ جهان برای رسیدن به رستگاری و دریافت امتیاز باید دیگران را بکشد، وحشت خلق کند، خود بخود رستگاری دنیا و آخرت نصیبش می شود. یعنی از این نظر، فعال کردن ماشین کشتار و خلق وحشت ابزاری خوبی برای ظفرمندی و دستیابی به هدف تعریف شده است.
البته که این کشتار و خلق فاجعه انسانی ممکن است برای سیاستمداران توجیه پذیر و بلکه در راستای برخی از پالیسهای شان تعریف شود ولی پیامدهای اجتماعی آن چیزی دیگر و بسیار ویرانگر خواهد بود. خلق وحشت و کشتن افراد بیگناه توسط یک افراط گرای دینی، پیامدهای نمادینی دارد که عواقب آن بسیار تلخ است. در سطح جامعه و مناسبات اجتماعی غیریت سازیهای از درون آن بیرون میشود که مهار آن دیگر با برخوردهای تاکتیکی ممکن نیست و حتی پروسه ادغام مهاجرین را با مقاومت هنجاری دو سویه مواجه میسازد و طبیعی است که این کار روند باخت– باخت است. قتلها و خلق آشوبهای زنجیرهای که در آلمان توسط افسون زدگان جان برکف حامی طالبان در این ایام در جریان است، شعلهی را مشتعل میکند که اشک از چشمان همگان و از جمله بی پناهان که از بد روزگار و از ترس تخدیرشدگان مذهبی چون طالب، خانههایشان را ترک کرده اند، در خواهد آورد.
در برداشت افراط گرایی دینی، جامعه به دو قطب تقسیم میشود. دینداران و بی دینان. البته که حوزه دینداری در این تعریف بسیار مضیق تعریف میشود و فقط کسانی که مثل خودشان رادیکال و قشری گرا هستند، دیندار حساب میشوند بقیه همه از دایره دین خارج هستند و مهدورالدم به حساب میآیند. در این دیدگاه ارتکاب هرگونه جرم و جنایت نه تنها سهل است بلکه ابزاری است برای رستگاری دنیا و آخرت. به همین خاطر است که یک نفر حامی طالب به راحتی میتواند در برابر گروه که همفکر او نیست و تجمع راسیستی برگزار میکند، حمله ور شده و آنان را از پای درآورد. حمله سلیمان بر افراد بیگناه و کشتن پلیس در آلمان از همین زاویه قابل تحلیل است. طبیعی است که یکی از پیامدهای این روند، برجسته شدن احساسات نژادپرستی به عنوان واکنش طبیعی آن در آلمان و سایر کشورها است. این دو پدیده، یعنی تروریسم و نژادپرستی، بهطور متقابل یکدیگر را تقویت میکنند و زمینه را برای بازگشت به الگوهای خطرناک گذشته فراهم میکنند. به هر میزان که تروریسم برجسته شود و زمینههای فعالیت آن در جهان مساعد گردد، به همان میزان بهانه برای بازگشت راسیسم در مناسبات کلان سیاسی در جهان نیز فراهم میشود. تمایل و اقبال شهروندان کشورهای اروپایی از جریانهای راسیستی برای احزار موقفهای سیاسی چون پارلمان اتحادیه اروپا و… پیامهای روشنی را برای همه جهان مخابره میکند. جهان که یک طرف آن تروریسم و طرف آن راسیسم باشد برآفتاب است که جهان پرمخاطره و عاری از خوشبختی و اطمینان خواهد بود.
تروریسم ابزار قدرت و وحشت:
تروریسم به عنوان یک ابزار قدرتمند برای خلق وحشت و کسب امتیاز سیاسی مورد استفاده قرار میگیرد. هم قدرتهای بزرگ برای تعقیب منافع منطقهی و جهانی شان از این ابزار بهره میگیرند و هم در سطح داخلی، خود این گروهها نیز برای غصب قدرت و سلطه مطلقه بر مردم از ابزار وحشت آفرینی سود می جویند. گروههای تروریستی از طریق ایجاد هراس و نابودی زیرساختها و ساختارهای اجتماعی، تلاش میکنند تا به اهداف سیاسی و ایدئولوژیک خود دست یابند. بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان، نمونهای بارز از این فرآیند است. طالبان به عنوان یکی از گروههای تروریستی که نه بر طبیعت رحم کرد و نه به زیرساختهای کشوری و نه به افراد، از همین کارکرد دوگانه برخوردار است. به عبارت دیگر تروریسم ابزار است برای قدرت و وحشت و قدرت و وحشت هم ابزاری است برای پیشبرد منافع خودشان در حوزه داخلی و همچنین ابزاری است برای حامیان خارجی شان که به صورت تاکتیکی با آنها برخورد می کنند. در تروریسم و خلق وحشت بسیار طبیعی است که آبادانی و زندگی مسالمت آمیز و احترام به ارزشهای مردمی و… یک امر ناممکن است و در پرتو آن منطقا نمیتوان انتظار تکریم آدمی و حرمت گذاری به حقوق بشر را انتظار داشت. چماق و شلاق عامل نظم در نظر گرفته میشود. سکوت گورستانی و خفه بودن صداها نشانه های ثبات در نظر گرفته میشود.
راسیسم واکنشی به تروریسم:
افزایش فعالیتهای تروریستی و بازگشت گروههای مذهبی سرکوبشده به صحنه بینالمللی، خود بخود سبب شکل گیری گروههای راسیستی میشود. به هر میزان که فعالیتهای گروههای مذهبی رادیکال در سطح جامعه ظهور و بروز داشته باشد به همان میزان به رشد و تقویت گفتمان نژادپرستی دامن میزند. این گفتمان، که بر پایه ترس و تبعیض بنا شده است، در جوامع مختلف به عنوان واکنشی به تهدیدات تروریستی پدیدار میشود. حملات تروریستی، باعث ایجاد احساس ناامنی و بیاعتمادی در جوامع میشود و این امر میتواند به تقویت نژادپرستی و تبعیض علیه اقلیتهای مذهبی و قومی و جامعه مهاجر منجر شود. شبکه ی بودن گروههای تروریستی و موفقیت آنها در یک بخش، مستقیما جسارت ظهور و بروز را در جاهای دیگر برای اعضای شبکه نیز اعطا میکند مثلا طالب در افغانستان قدرت را بدست میگیرد، نیروهای سرخورده و افسون زده مذهبی در سطح جهان وسوسه ميشوند و از طریق خلق رعب به خواستها و مطالبات شان دست مییابند. ظفرمندی طالب در برابر ناتو به زعم خودشان یک پیروزی منحصر به جغرافیای افغانستان نیست؛ بلکه نوع فراخوان عمومی برای همه سرخوردگان دینی است برای تعقیب راه و مسیر که طالبان در طول بیست سال در افغانستان در پیش داشتند. طبیعی است که این روند زنگ خطر است برای تمام کشورهای که متصدی تصمیم گیری درباره سرنوشت جهان هستند. داستان آلمان نیز تنها قصه جرمنی نیست بلکه داستان و روایتی رو به گسترش تمام دنیای جدید است همچنانکه قصه پیروزی طالب تنها محدود به افغانستان نیست. باید اذعان کرد که قربانی تروریسم تنها مردم افغانستان نیست بلکه همه مردم جهان است. اگر تغییر در پالیسی جهان نسبت به تروریسم خلق نشود، مردم در تمام کشورهای جهان دیر یا زود قربانی خواهد شد.
به عبارت دیگر تروریسم و نژادپرستی ضمن اینکه واکنش همدیگر است بهطور متقابل یکدیگر را تقویت میکنند و چرخهای مخرب را به وجود میآورند. تروریسم باعث افزایش نژادپرستی میشود و نژادپرستی نیز به نوبه خود، زمینه را برای تروریسم فراهم میکند. افزایش احساسات نژادپرستانه در کشورهای اروپایی نشان روشن برای امر است. این تعامل و تأثیر متقابل، عرصه را برای زندگی صلحآمیز تنگ میکند و جهان را با خطرهای آشکار و پنهان زیادی مواجه میسازد. وسوسه متقابل تروریسم و راسیسم جهان پرآشوب تحویل ما میدهد. در جهان پر طوفان و محاط به وحشت تروریسم و راسیسم، هیچ گروهی در امان نیست. نه پلیس امنیت دارد نه زن سالخورده، نه آوارگی پناه دهنده مهاجر است و نه شهروندان عادی یک کشور از مصونیت برخوردار است. همه یکسان در دم تیز بران چاقوی تروریست و نفرت راسیست حیاتش در خطر است. پس عقلانی آن است که از ناکارآمدی پالیسیهای مواجهه با تروریسم برای مهار تروریسم و راسیسم استفاده شود و تمهید نو برای جهان امن در نظر گرفته شود.
راهکارها و پیشنهادها
برای مقابله با این چرخه مخرب، جامعه جهانی باید رویکردهای جدید و مؤثری را برای مقابله با تروریسم و نژادپرستی اتخاذ کند. برخی از این راهکارها عبارتند از:
1. تقویت همکاریهای بینالمللی: کشورها باید همکاریهای خود را در زمینه مبارزه با تروریسم و نژادپرستی تقویت کنند و از تبادل اطلاعات و تجارب بهرهمند شوند.
2. ترویج آموزش و آگاهیبخشی: آموزش و آگاهیبخشی به جوامع در مورد خطرات تروریسم و نژادپرستی میتواند به کاهش این پدیدهها کمک کند. آگاهی دهی مبنی بر اینکه تروریسم و راسیسم دشمن همه است و در پرتو این دو زندگی همه افراد در خطر است. با وجود تروریسم و راسیسم حیات مسالمت آمیز و مصون از وحشت ناممکن است.
3. تأکید بر نگاه ذات گرایانه نسبت به حقوق بشر جامعه جهانی باید بهطور جدی از حقوق بشر حمایت کند و اطمینان حاصل کند که تمامی افراد بدون توجه به مذهب، قومیت یا نژاد خود از حقوق برابر برخوردارند. نگاه ابزاری نسبت به حقوق بشر از پالیسی کشورها حذف شود. یکی از مهم ترین راه برای جلوگیری از تروریسم و راسیسم نگاه ذاتی داشتن به ارزشهای مدرن و حقوق بشر است. هرگاه نگاه ابزاری جای نگاه ذاتی را گرفت، یکی از عوارض آن، فعال شدن شکافهای اجتماعی و بین المللی و رشد دو غیر( تروریسم و راسیسم ) در برابر همدیگر است.
4. حمایت از نهادهای فعال در برابر تروریسم: نهادهای زیاد وجود دارد که برای مبارزه با تروریسم از هیج کوشش دریغ نمی ورزند. آنها به عنوان سربازان داوطلب و گمنام برای دستیابی به جهان مصون از وحشت ترور تلاش میکنند، باید مورد حمایت قرار گیرند.
به این ترتیب میتوان گفت که دیالکتیک تروریسم و راسیسم، تهدیدی جدی برای صلح و امنیت جهانی است. این دو پدیده بهطور متقابل یکدیگر را تقویت میکنند و چرخهای مخرب را به وجود میآورند. برای مقابله با این تهدید، جامعه جهانی باید رویکردهای جدید و مؤثری را اتخاذ کنند و با همکاریهای بینالمللی، آموزش و آگاهیبخشی، حمایت از حقوق بشر و تقویت نهادهای باورمند به دموکراسی به مقابله با این پدیدهها بپردازند. تنها از این طریق میتوان امیدوار بود که جهان از خطرهای ناشی از تروریسم و نژادپرستی مصون بماند و صلح و امنیت جهانی برقرار شود.