جهان به کدام سو می رود؟

خلق وحشت توسط گروه‌های تروریستی به عنوان ابزاری برای کسب امتیاز به‌تدریج تبدیل به یک رویه رایج در سطح منطقه و جهان می‌شود. “وحشت ایجاد کن، امتیاز بگیر” شاید برجسته‌ترین پالیسی گروه‌های تروریستی در سطح جهان باشد. تاکنون همه گروههای تروریستی از رهگذر خلق وحشت برای دستیابی به هدف کارگرفته اند. از خودانفجاری افراد تا انفجار بشکه های زرد، حمله با چاقو بر جمعیت بیگناه، رگبار نوزاد در شفاخانه و… استفاده حداکثری کرده اند که البته این گروهها در اختراع صنعت وحشت با همدیگر مسابقه دارند و جهان نیز این مسابقه را نظاره میکند و دم بر نمی آورد. گروههای ترویستی هر روز فاجعه خلق میکند، قتل عام میکند و تمام ارزشهای جهان را به سخره میگیرد ولی جهان بیشتر تمایل به تعامل نشان میدهد. طالب بیش از یک هزار روز است که باب علم و سواد آموزی را به رخ زنان افغانستان بسته کرده است جهان، نهادهای مدافع زن، نهادهای حقوق بشر و ملل متحد در مقام تماشاگران نظاره میکنند. سازمان ملل گویا با آلزایمر روبرو است و یادش رفته که براساس منشور خودش، وظایفی دارد و مسئول است. مسئول در دفاع از زنان و از مردم. نه مسئول جلب رضایت گروههای ترویستی چون طالبان. مطابق هیج یک از مواد منشور، ملل متحد مکلف به طالب شویی و تطهیر آن به رغم جنایات و فجایع که خلق میکند نیست. سازمان ملل هیج وظیفه قانونی برای مشروعیت بخشی طالبان از رهگذر نشستهای چون دوحه و… ندارند. برعکس در برابر مردم و زنان افغانستان مکلف است!
به جز از حمله ایالات متحده و همکاران بین المللی شان در افغانستان که بعد از حادثه یازده سیتامبر 2001 با لشکری کشی در افغانستان انجام شد، دیگر هرچه زمان میگذرد، مبارزه با تروریسم و طالبان مسیر نو پیدا میکند. تمایل جهان از مبارزه با تروریسم به همسویی با آنها تبدیل می شود. جهان کم کم از ارزشهای انسانی به عنوا دال برتر گفتمان مدرن تهی میشود و اخلاق به مثابه جان مناسبات جمعی دیگر جای خود را به وحشت و نهیلیسم می سپارد. گویا قرار است در جهان عهد جدیدی شکل بگیرد که این عهد جدید نه آرمانگراینه و همسو با ارزشهای جامعه ملل پس از جنگ جهانی اول است و نه رئالیستیک که سر آشتی با ارزشهای سازمان ملل به عنوان محصول عبرتهای جنگ دوم جهانی داشته باشد. در این عهد جدید، پایان تاریخ اخلاق و آرمان را باید اعلام کرد. چه اینکه واقعگرایی مدرن را نیز مختومه باید در نظر گرفت. جهان دیگر بخود هم رحم نمیکند. جهان مشغول خود زنی است. واقعیتهای خود را هم نمیبیند و دستاوردهای تاریخی خود را هم احترام نمیکند. در این عهد جدید مردمان جهان همه سرگردان و تهی از آرامش شده است. اربابان جهان با ارزشهای تاریخی خود سر ستیز دارند. در این عهد به جای مردم به عنوان ابر واقعیت، گروههای تروریستی جای گرفته و تبدیل به واقعیت شده است. تا دیروز مردم در گرانیگاه مناسبات قرار داشت و تمام سازوکارهای جهان صرف دفاع از مردم میشد ولی حالا متولیان جهان قبل از آنکه خود را مسئول در برابر مردم احساس کند، توان خود را صرف همسویی با راهزنان و گروههای وحشت می کنند. هرکس در عهد جدید به اندازه خلق وحشت از شأن بین المللی برخوردار می شود.
پدیدار های ناشی از نوع تعامل متولیان جهان با گروههای ترویستی، این باور را القا می کند که گروههای رادیکال به پیمانه خلق وحشت شان از سوی کشورها جدی گرفته می شود و از امتیاز برخوردار می شوند و این روند را ایجاد میکند که نتایج آن باروتی شدن جهان خواهد بود و تشویق نیروهای خفته به پیوستن به کاروان رادیکالهای جهان! به عبارت دیگر دو چیز همزمان به عنوان عامل اصلی برای رشد ترویسم و ایجاد شوق برای پیوستن افراد به حلقه های تروریستی عمل میکند؛ یکی باورهای ایدئلوژیکی و افسونگرایانه دینی، دوم نوع مماشات و بلکه اعطای پاداش از سوی جهان به این گروهها.
بازگشت طالبان به قدرت برجسته‌ترین شاهد است برای اثبات و یا تأیید فرضیه مذکور. طالبان از رهگذر خلق وحشت و تمرکز بر ویرانی قادر شد که کنترل افغانستان را بدست بگیرد. به رغم تمام هزینه های انسانی و مالی که برای ایجاد نظام جمهوری در افغانستان از سوی مردم افغانستان و جهان شده بود، طالب آورده شد و صاحب امتیاز گشت. تطهیر طالب و شریک کردن آن به عنوان طرف مذاکره در گفتگوهای دوحه توسط زلمی خلیلزاد سرآغاز عهد جدید است. این کار ممکن است سویه های مختلف داشته باشد ولی مهمترین بعد آن همین است که مذاکرات دوحه نوع طالب شویی را در دستور کار قرار داد و در نهایت همه چیز را به آن واگذار کرد. از این رو میتوان گفت که رشد بنیادگرایی در خاورمیانه، رشد طالبان پاکستانی در وزیرستان، رشد گروههای رادیکال مذهبی در آسیای میانه و رشد گراف تمایل به شکل دهی به گونه های جدید بنیادگرایی در خاورمیانه و درکل بالارفتن گراف وحشت در جهان یک امر اتفاقی و تصادفی نیست بلکه همه ناشی از عهد جدید جاری در جهان و نوع مواجه کشورهای مختلف با طالبان است. طالبان نمونه موفق و کارآمد برای تعقیب اهداف گروههای تروریستی در جهان می باشد. وقتی طالبان با تکیه بر خلق وحشت میتواند، به یک گروه سیاسی ارتقاء پیداکند و در یک تعامل نرم کنترل افغانستان را در اختیار بگیرد، بسیار واضح است که عین فرمول را سایر گروههای تروریستی در سطح منطقه و جهان در دستورکار قرار خواهد داد. این نسخه در پاکستان، تاجیکستان و کشورهای خاورمیانه به خوبی قابل اجراء است. پیامد چنین روندی نیز معلوم است و فوق العاده خطرناک خواهد بود. آنارشیسم و تروریستی شدن جهان و منطقه طبیعی ترین پیامد آن است. امید است که جهان این خطر را جدی بگیرد ورنه ندامت در آینده مشکل را حل نخواهد توانست و اصلا قرار نیست جهان و تاریخ آن چرخه ندامتهای بی حاصل باشد.

درباره ی ayobj954@gmail.com

مطلب پیشنهادی

نماینده حزب شهروندان افغانستان در سومین کنفرانس فرانکفورت آلمان

حزب شهروندان افغانستان، با توجه به تعهد عمیقی که نسبت به سرنوشت مردم خود دارد، …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *